شبهای غریب

از حسن نظرتون درمورد انتخاب وبلاک ممنونم

شبهای غریب

از حسن نظرتون درمورد انتخاب وبلاک ممنونم

ساعت عشق

                                      دنیا می گذرد حتی درختانی که ریشه هایشان در اعماق زمین جا خوش کرده اند . از این جاده می گذرند. دریا ها و کوهها مثل باد می گذرند. من وتو یک روز غریبانه از اینجا می گذریم چرا ایستاده ای؟

اگر دل به راه ندهی و قدم در جاده نگذاری همیشه ساکن خواهی ماند سنگین از گرد و غبار کهنه . اگه قرار باشد که بی هیچ حرکتی بایستی تا نسیم و باد و طوفان تنت را بیهوده صیغل بدهند با یک برگ سفید چه فرقی داری؟

برگی که در آن شعری عاشقانه نوشته نشده باشد همان بهتر که در شعله های پاییز بسوزد . دهانی که یکبار به دوست نگوید دوستت دارم و یکبار در کوچه باغ های عشق و ترانه نخواند چه ارزشی دارد؟

من خیلی پیش از این – شاید میلیون ها سال قبل – آن موقع که ماه هنوز جوان بود و به پیشانی خورشید چین و چروک نیفتاده بود گلی سرخی بودم در خواب مادرم .

من به همه باغهای دنیا سر می زدموقتی باران می بارید مهربان می شدم من سراسیمه دنبال کسی می گشتم که اولین بار عشق را تلفظ کرد دنبال اولین انسان عاشق .

کسی که عشق را به پروانه ها یاد داد  کسی که عشق را در کاسبرگ غنچه ها ریخت تا از خوشحالی بشکفند .

کسی که برای اولین بار عشق را در نامه عاشقانه ایی نوشت و به پای کبوتری بست .

من می گویم حتی سنگها و صخره ها هم عاشق می شوند . هوا هم عاشق می شود ابرها ؛ بادها ؛آبها؛جلبکها؛گلها؛جنگلها؛دشتها؛کویرها؛و همه همه عاشق           می شوند.

کاش می شد عشق را ببینیم . کاش می توانستیم عشق را ببوییم و بی وفقه از او بگوییم. من می گویم بی عشق هیچ گیاهی نمی تواند بروید هیچ شاعری نتواند سخن بگوید ؛هیچ قلبی نمی تواند بتپد؛ هیچ پرنده ایی نمی تواند پر بگیرد؛ و هیچ بارانی نمی تواند بر بامها فرود ببارد .

بی عشق هیچ نامه ایی به پایان نمی رسد و بی عشق همه نگاهها سرد اند و همه دستها خاموشندو همه کوچه ها بن بست اند  هیچ کس در انتظار دوست بی قرار ملتهب به جاده روبرو چشم نمی دوزد و بارها به ساعتش نگاه نمی کند .

راستی عشق چه ساعتی به دنیا امد...؟؟