شبهای غریب

از حسن نظرتون درمورد انتخاب وبلاک ممنونم

شبهای غریب

از حسن نظرتون درمورد انتخاب وبلاک ممنونم

اونوریها

و این دیباچه بریده ای از یک زندگی ، یک روح ،یک شخصیت و یک احساس است ! نه  آغازیست

و نه پایان! شروعی ندارد پایانی هم نیست. راهی شده است و راهی  میکند! و در این راه بگذار که این جوی

روان که همیشه روان بوده است همچنان جاری بماند، بگذار  افکار غریب من در رویای شیرین ،دور و نارسیدنی غرق بماند!!

-----------------------------------------

پاییز است!          پاییز زندگی من !             پاییز یک تلاش سی ساله!

زردی برگهای باغم را حس میکنم و در این میان فشاری که بر ریشه درختانم آمده

مشاهده میکنم!  پاییز است! دیگر باغبان زندگیم از من قطع امید کرده است و تمام پادزهرها

کشنده مینماید!        

کجا  هستید ای هوسهای بچگی!         ای بستنی فروشی بین خانه و مدرسه!   

ای چوب کتک معلم من!

کجایید ای پنجره روبروی کلاسم با دخترک زیبایی که هر روز با دیدنش شروع به

خواندن میکردم!

کجایی ای ندای مادر که هرروز با نوازش مرا راهی مدرسه میکردی!

کجایی ای صدای جوش قوری روی بخاری!

کجایی ای حرفهای عاشقانه روی شیشه پنجره زمستان!

باران میبارد،باران سخت میبارد!

  باران میبارد،باران  تندی بر روی زخمهای چندین ساله من میبارد!

 باران میبارد،باران صنوبرهای باغم را به گریه آورده است!

باران میبارد و صدای حسرت زای مرا خاموش میکند که میگویم:

من بچگی میخواهم!!

بله من بچگی میخواهم تا پرچین بلندی بین جوانی و پیریم بکشم

من سد بلندی بر سیل ترحمها و انبوه تظاهرهای دروغین بی خود میکشم!

من بچگی میخواهم من میخواهم جوانی را از سر گیرم

من بچگی ام را از برای جوانیم میخواهم!

ای سالهای گمشده، ای روزهای امید دهنده ای که هر کدام ،

در گوشه ای از مکانهای زمانی و فکری گم شده اید

ای پرستوهایی که قصد بازگشت ندارید

ای کبوترهایی که لانه های خودرا خراب کردید

چرا؟ چرا ؟ چرا؟من بچگی میخواهم من بچگی حدیث و سالار میخواهم

تا شروع دیگری برایم باشد برایم که بچگی ام را زیر پا له کرده اند

و زیر خاکها مدفون شده است

ای ابرها ببارید ای برفها آب شوید گریه شما برای درد من کافی نیست

ای ابرها ببارید

صدای ناله ها در هفت آسمان کتابم به فریاد بر خواهند خواست

 پرتلاطم وزیدن خواهد گرفت  خیابانهای صدای ناله ها در

 از هر صدای آه من هزاران هزار گلهای لاله زرد روییدن خواهد گرفت

از قطره اشکانم سیل عظیم تخریب کننده بی وفایی و دورنگی خروشان خواهد شد

از مشتهای من لشگر بزرگی سلسله پیدا خواهد کرد

تا تمامی آنچه را که بنام نفاق از آن نام برده ایم به گورستان  بزرگ فراموشی ببرد

از صدای بچگی من تمام جنین مادرها

تمام طفلان در آغوش مادر شروع به فریاد خواهند کرد

و مرا حامی خواهند بود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد